نیلسا خانومنیلسا خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

♥♥ حاصل عشق مامان و بابا ♥♥

وقتی همه فهمیدند شما به جمع دو نفرمون اضافه شدی ..

1392/11/24 11:5
382 بازدید
اشتراک گذاری

از مامانم قول گرفتم به کسی چیزی نگه .. همون روز 13 ام بابات ازم پرسید چی شد مریض شدی منم با نا امیدی بهش گفتم: آره چشمک اونم حسابی پکر شده بود ..آخه میخواستم وقتی بهش میگم چهره شو ببینم ..

همون روز به دکترم  خانوم دکتر سوسن نوری که خاله منا بهم معرفی کردم بود و  ایشون منو از 4 ماه قبل از بارداری ویزیت میکردن ،  زنگ زدم و گفتن هرچه سریعتر باید بیای ببینمت ..

واسه روز 16 ام بلیط و وقت دکتر گرفتم .. با هزار سلام و صلوات سوار هواپیما شدم اخه میترسیدم شما اذیت شی ..

تا رسیدم با بابایی رفتیم دکتر .. مشکوک شده بود که چه امر واجبیه همین امروز بریم .. سوال

بازم چیزی نگفتم تا شبش که رفتیم اونور خونه مامان پری و به همه اعلام کردم که حامله ام ..

همه تبریک گفتن .. بابایی که فقط میخندیدو همش به من میگفت ای کلک  .. زبان

از اون روز به بعد بابایی بیشتر از همیشه هواسش بهم بود.. این برام خیلی ارزش داشت .. اینکه وجود هردومون چقدر براش مهمه محبت.. اینکه دیگه بابا شده بود کلی ذوق زدش میکرد ..

♥   هردومون خیلی خوشحالیم که تورو داریم عزیزم ..    ♥ 

 

پسندها (1)

نظرات (0)