نیلسا خانومنیلسا خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

♥♥ حاصل عشق مامان و بابا ♥♥

وقتی اومدی تو دلم ..

سلام عزیزک مامان .. میخوام از اولین روزی بگم که حس کردم شما تو وجودمی ..  من اوایل بهمن ماه واسه دیدن مامان نیره و بابامهراب رفته بودم شیراز .. مامان نیره میخواست دستشو عمل کنه منم نگران بودم رفته بودم که پیشش باشم . تاریخ مریضیه مامان ششم هر ماه بود مامان پری و بابایی سر اون تاریخ و از اون به بعدش همش از من میپرسیدن چی شد هنوز مریض نشدی منم با ناز میگفتم نه ..آخه اصلا باورش برام سخت بود که 1% هم فکر کنم که حامله ام .. روز 11 ام صبح وقتی از خواب بیدار شدم سرگیجه خیلی بدی داشتم به حدی که وقتی از دستشویی اومدم بیرون افتادم زمین ..مامان نیره خیلی ترسیده بود بابا مهراب برام اب قند آورد ..عجیب اینکه فشارم 5 بود اصلا...
20 بهمن 1392